این سوالی است که همه ما حداقل یکبار از خودمان پرسیده ایم. زندگی سادهتر از آن چیزی است که در ذهن خود میسازیم.در مسیر یافتن شغل مناسب، اشتباهات بسیاری ناشی از عدم شناخت کامل خود خواهیم داشت. این اشتباهات ما را تا رسیدن به جایگاه اختصاصیمان، یعنی موقعیتی که در آن بهترین و خوشحالترین هستیم هدایت میکند. اما بزرگترین اشتباه ماندن در شغلی است که مناسب ما نیست و در آن “مسیر پیشرفتی” برای خود متصور نمی شویم.
کشف “کار من” و این سوال که “آیا مسیر شغلی که انتخاب کردهام با من و اهدافم همراستا است؟” کار چندان پیچیدهای نیست. تنها کافیست همواره با خودمان صادق باشیم و به نشانههای اطرافمان توجه کنیم. قطعا به درستی زمان و مسیر حرکت را خواهیم فهمید. اما ما عموما ترجیح میدهیم سکوت کنیم، بویژه هنگامی که بیان حقایق ما را مجبور به حرکتهای بزرگ و صرف هزینه و زمانهای زیاد برای تغییر بخش بزرگی از زندگی می کند.
در ادامه به شش نشانهای که لوئیس افرون در مقاله خود در مجله فوربز برای شروع جستجوی کار جدید بیان کرده است، میپردازیم. اگر در طول هفته برای بیرون آمدن از تختخوابتان تقلا میکنید و یا تنها برای آخر هفتههایتان زندگی میکنید، در شغل اشتباه، یا شرکت اشتباه و یا هردو هستید.
۱- هیچ چیز طبیعی پیش نمیرود
بعنوان رئیس منابع انسانی یک بخش تولیدی بزرگ، کارمندان بسیاری دیدهام که در کار کاملا مشابه خروجی دوبرابر بیشتر و اشتباهات بسیار کمتری از همتایان خود داشتهاند. کارمندانی که تمامی وظایف خود را بنظر ساده و بدون زحمت، بسرعت انجام دادهاند. برای دسته دوم که آهستهتر بودند، این کار بسیار سنگین و طاقتفرسا بنظر میرسید.
کارمندان موفق با نقاط قوتشان بازی میکردند، و آنچه را بطور طبیعی به آنها میآمد انجام میدادند. این برای کارمندان کمتر موفق نیاز به تلاش و انرژی بیشتری داشت. بسیاری از نقشها نیاز به توجه بالا در جزئیات و تمرکز بود، توانایی دنبال کردن دستورالعملهای دقیق، و هماهنگی خوب چشم و دست. کسانی که چنین استعدادهای طبیعی را نداشتند، در این کار موفق و خوشحال نبودند.
همه ما باید محدودیتهایمان را بپذیریم، حتی اگر مجبور باشیم صرفا برای پول کار کنیم. وقتی من بچه بودم میخواستم یک موسیقیدان باشم. بعد از شش سال تقلا در کلاس پیانوی خصوصی، دو سال در گیتار آکوستیک، و یکسال گذراندن ناموفق سازدهنی زیر دست پدربزرگم، متوجه شدم که من در هر کاری که با نواختن ساز درگیر باشد، خنگ هستم. از سوی دیگر، همسرم با یک هدیه طبیعی برای موسیقی متولد شده است. چند کریسمس پیش برای او یک گیتار الکترونیکی خریدم. او با اینکه هرگز پیش از آن گیتار برقی نزده بود، در کمتر از ۲۰ دقیقه اولین آهنگش را نواخت. او علاوه بر این قادر است ویالون و پیانو بنوازد و حتی آواز بخواند، شبیه چیزی که من تنها در رویاهایم میتوانستم.
با خودتان و دیگران در خصوص اینکه چه کارهایی را خوب انجام میدهید و چه کارهایی را نه صادق باشید، و بدنبال بهترین کار متناسب با خودتان بگردید.
۲- بطور مداوم بازخورد ضعیف گرفتن
دقیقترین سرنخی که شما میتوانید در مورد کاری که انتخاب کردید، بگیرید بازخوردهایی است که دائما از دیگران دریافت میکنید. اگر زندگیتان پر شده است از نقدهای منفی و پاداشهای کم، این ممکن است بدلیل این نباشد که جهان به شما پشت کرده است. شما تنها در شغل اشتباهی هستید.
من یکبار با پیشخدمتی کار میکردم که همیشه انعام کم و بازخوردهای ضعیف از مشتریها میگرفت. او همیشه چه در حین کار و چه بعد از ساعت کاری از کارش شکایت میکرد. “اینجا بدترین و بیکلاسترین مشتریها رو داره!”
من و پیشخدمتهای دیگر با ۲۰ درصد انعامهایی که میگرفتیم کاملا خوشحال بودیم. متاسفانه هیچکس به همکارمان نگفت که هر رستوران دیگری کار کند همچنان انعامهای کمی میگیرد. بنابراین، هرگاه شما دائما بازخورد منفی دریافت میکنید، این احتمال را بدهید که ممکن است مشکل از شما باشد. با خودتان صادق باشید و مناسبترین شغلتان را پیدا کنید.
۳- شما جوجه اردک زشت هستید
شبی من برای دختر پنج سالهام داستان جوجه اردک زشت را قبل از خواب خواندم. در این داستان، جوجه اردکی که همه فکر میکردند زشت است در طول زندگی خود با مشکلات زیادی مواجه میشد تا اینکه در نهایت متوجه گشت که در حقیقت یک قو است. همه چیز برایش سخت بود چون تصویری از اینکه واقعا چه کسی است را نداشت. یک قوی زیبا منجر به یک اردک زشت شده بود. به همین شکل نیز، یک مهندس با استعداد میتواند یک فروشنده خیلی ضعیف و غمگین باشد.
یکی از دلایلی که بسیاری از مطالعات حجم زیاد کارمندان جدا شده را گزارش میکنند، این است که بسیاری از آنها برای موقعیت خود ساخته نشدهاند. آنها کاری را انجام میدهند که در حقیقت هیچ ارتباطی با آن برقرار نمیکنند، چرا که آنها از گزینه و نیاز به کار بهتر آگاه نیستند.
باور کنید یا نه، مهماندار هواپیمایی را میشناختم که از سفرهایش لذت نمیبرد. او کارش را بخاطر فرصتی که برای رفتن به محل زندگی دوست پسرش فراهم میکرد، انتخاب کرده بود. هرگاه همکارانش با هیجان از مقصد بعدیشان صحبت میکردند، او زمان بازگشت به خانه را محاسبه میکرد. او در نهایت این کار را ترک کرد و حالا یک معلم خوشحال و موفق است.
اگر احساس میکنید مناسب کاری نیستید، احتمالا احساستان درست میگوید و در شغل مناسبتان قرار نگرفتهاید. افرادی که به سمت شغلهای مختلفی کشیده میشوند معمولا ویژگیهای شخصیتی مشترکی دارند. تفاوتی ندارد که مسئول حقوق، مهندس، حسابدار، فروشنده، بازیگر و یا مهماندار هواپیما باشند، افرادی که در شغل مشخصی هستند، تمایل دارند که رابطهای با سایر افراد هم شغل خود پیدا کنند. بر خلاف جوجه اردک زشت، آنها احساس میکنند که به یک “خانواده” تعلق دارند و این طرز فکر آرامش خاطری را بهمراه خود دارد.
۴- تمایل نداشتن به اشتراک گذاری
صاحب شیرینی پزی Gooche (شرکتی بوستونی که در کار تجارت کلوچه سالم است) بازیگر سابق، مربی بدنسازی شخصی و دوست صمیمی من از دوران کار در تئاتر نیویورک است. به علت علاقهای که از سن هشت سالگی به پختن کلوچه داشت، رابطهای شخصی با هر یک از کلوچههایی که از مغازهاش خارج میشود دارد. او با تمام وجود درگیر پختن هر یک از آن کلوچهها میشود.
وقتی از دوستم در مورد تجارتش میپرسی با افتخار در مورد کیفیت مواد اولیه، دقتی که در فرآیند طبخ به خرج میدهد، تمیزی آشپزخانهاش (من آشپزخانهاش را دیدهام و حاضرم از روی زمین آن غذا بخورم) و مزایایی که برای مشتریان فهمیدهاش که به سلامتیشان اهمیت میدهند، صحبت میکند. او میتواند ساعتها در مورد کاری که میکند صحبت کند. حتی اگر پختن کلوچه کار موردعلاقه شما نباشد، اشتیاق او واقعا الهام بخش است.
اغلب مردم بیشتر زمان بیداریشان را صرف کار کردن یا صحبت کردن در مورد کارشان میکنند. اگر حتی صحبت کردن در مورد کاری که انجام میدهید برایتان لذت بخش نیست و یا حتی خجالتآور است، با نگشتن دنبال شغلی که اشتیاق بیشتری نسبت به آن دارید، لطفی در حق کارفرما – یا خودتان – نمیکنید!
۵- تنها بخاطر پول در کاری ماندن
چند روز گذشته من بطور تصادفی مکالمه زیر را شنیدم:
“کار جدیدت چطوره؟”
“خوبه!”
“جایی که دوباره مشغول به کار شدی کجا هست؟”
“فروشگاه پیتزا نیمه آماده”
“چی هست؟”
“جاییه که سس گوجه و مخلفاتی رو روی نون پیتزا میگذارند و شما اون رو توی خونه پخت میکنید.”
“عجیب به نظر میرسه”
“آره، من با این ایده احمقانه ارتباط برقرار نمیکنم، و فقط بخاطر پولش این کار رو میکنم.”
همه ما به پول و درآمد نیاز داریم اما صرفا برای پول کار کردن لذت بردن از زندگی را بسیار سخت تر خواهد کرد. با پرسیدن این سوال از خود که “اگر به پول احتیاج نداشتید، چه کارهایی میکردید؟” قطب نمای خود را دوباره تنظیم کنید. آنگاه با استراتژی به دنبال راههایی برای پول درآوردن از کاری که دوست دارید در شرکت انجام دهید یا باشید، بروید. به عنوان مثال، یک سرچ سریع در اینترنت شما را به سمت افرادی رهنمود می سازد که از طریق انجام تمام وقت و پاره وقت کارهایی که دوست دارند، مانند نوشتن، بافتنی، باغبانی، آشپزی، شیرینیپزی، طراحی، معلمی، آموزش و هر چیز دیگری که بتوانید تصور کنید درآمدی عالی کسب میکنند. از تجربه آنها استفاده کنید تا دریابید شما چگونه میتوانید از مهارتها و اشتیاقتان برای ساختن شغل مناسبتان استفاده کنید.
۶- نمی توانید خودتان باشید
رستوان زنجیرهای انگلیسی واگاما یک شعار برای کارمندانش دارد: “خودت باش، واگاما باش”. کارکنانی که در این شرکت موفق کار میکنند بیهمتا و رنگارنگاند. آنها خود به خود تشویق به تبدیل شدن به چیزی که آنها را موفق میکند، میشوند. تظاهر به فرد دیگری بودن، چه در هنگام کار یا در هر زمان دیگر از زندگی، شما را خوشحال نخواهد کرد.
اگر خودتان را قربانی هر کدام از نشانههای بالا یافتید، نیازی نیست همین امروز شغلتان را ترک کنید، اما به دنبال شغل جدیدی باشید که فردا خوشحالتان کند. آخر هفتهها عالی هستند، اما تنها دو روز از هفته را شامل میشوند.
منبع: فوربز
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.