امین رضا وهوشی اصفهانی، نام کامل کارآفرینی است که بنابر علاقهی خود او، در فضای استارتاپی به «امیر وهوشی» معروف است. امیر وهوشی متولد سال ۱۳۵۶ از اصفهان است. او امروز، رهبر شرکت بیپ (رهنما) و سهامدار استارتاپهای بزرگی مانند دیجیکالا و کافهبازار است. (تجربههای ثبت شده در شرکت رهنما رو بخونید)
۱۷ سالگی و یک اتفاق ناگوار
۱۷ سالگی که کم و بیش سن بروز استقلال شخصیتی است، برای او قرین با یک اتفاق ناگوار بود: پدرش سکتهی مغزی کرد! سکتهای که برای ۱۷ سال دیگر از زندگی او -بازهی مرگ تدریجی پدر- اندوهی اجباری تحمیل میکرد. بهعلاوه، او تحت این فشار، مجبور بود هرچه سریعتر روی پای خودش بایستد. هزینههای درمانی پدر، در حال بلعیدن همهی داشتههایشان بود.
با اصرار خانواده وارد دانشگاه صنعتی اصفهان میشود؛ اما محیط آکادمیکِ دانشگاه و دیسیپلینهایش او را سیراب نمیکند. او طبعا از آن آدمهایی است که میخواهند بیگدار به آب بزنند. آنهایی که دوست دارند هرچه سریعتر به خلقِ چیزی برسند. البته از طرح این موضوع نگذریم که او در آن مدت، مجذوب انجمن شعری دانشگاه شده بود. هفتههایی را با شوق روزافزون به مطالعهی ادبی میپرداخت تا هر بار غنیتر به جلسه ورود کند. در همان سالها، روحیهی برتریجویاش کاملا آشکار شده بود. او میخواست مورد تمجید و ستایش جمع باشد. خودش میگوید: «قضاوت جمع دربارهی نظراتم جذاب و به نوعی دموکراسی فکر بود.»
مسیر کندوکاو درونی او در اینجا متوقف نشد. او در حال شناخت خودش بود. اینبار تحت تاثیر آراء مذهبی، به حوزه برای تحصیل فقه رفت. اما در آنجا هم گمشدهاش را نیافت و درس فقه را هم رها کرد.
امیر وهوشی: «۲۱ سالگی نقطهی عطف زندگی من بود!»
توسط یکی از دوستانش از همان انجمن شعری دانشگاه، به فرهاد رهنما معرفی میشود. امیر وهوشیِ ۲۱ ساله، در نقطهی عطف زندگیاش قرار گرفته است.
فروردین سال ۷۸ به همراه دو دوست دانشگاهیاش به دفتر فرهاد رهنما در عباسآباد میروند. در این ملاقات، او یک مجلهی «بیزینسویک» به امیر وهوشی و دوستانش میدهد. امیر وهوشی میگوید همهی جزئیات آن روز را به خاطر دارد. مقالهای دربارهی دورانِ آغاز بهکار و پاگرفتنِ شرکت آمازون بود. رهنما از آنها میخواهد که نظرشان را راجع به مقاله بدهند. او از این طریق با نوع نگاه آنها آشنا میشود و امیر را محک میزند.
نهایتا، امیر وهوشی به همراه فرهاد راهنما و علی فرصت، شرکت رهنما را تاسیس میکنند. علی فرصت به عنوان سومین فاندر کمی بعد به آنها ملحق شده بود. در آن زمان اینترنت به تازگی به ایران ورود کرده بود و عمده مخاطبانِ استارتآپِ آنها، ایرانیهای خارجنشین بودند. در سال ۷۸، اولین طرح را فرهاد رهنما میدهد: شبیهسازی سایت «یاهو». کمی بعد شروع به اسکن کردن روزنامههای داخلی و قرار دادن آنها بر روی فضای وب کردند. این کار توجه ایرانیهای خارج کشور را بسیار جلب کرد و بازخوردی مثبت برای آنها بود.
به تدریج متوجه شدند که تجارت الکترونیک منافع بسیار بیشتری عاید آنها میکند. پس شروع به فروش آنلاین سیدی، کتاب، گل و صنایع دستی کردند. در این مدت، از راه برندینگ و ایجاد شاخههایی در بدنهی شرکت رهنما، طرحهای جدیدشان را محک میزدند. ایران ملودی، ایران هندی کراوز، بوک شاپ، سیدی نما، پرشین فلورا، هندی فلاورز همگی در این دوره خلق شدند.
علی فرصت که ابتدا رهبری تیم رهنما را به عهده داشت، بنابر تصمیم فرهاد رهنما، رئیس هیئت مدیره میشود. در این زمان، شانس رهبری گروه رهنما به امیر وهوشی میرسد. علی فرصت که کمکم ناراضی شده، از تیم رهنما جدا میشود. او با شماری از نیرویهایی که با خودش میبرد، شرکتی به نام «اکسیر» را راه میاندازد.
شرکت بییپ، آیندهی تیم رهنما
حالا تیم رهنما، در قالب شرکت بیپ، به کار خود ادامه میدهد. آنها به موفقیتهای خوبی رسیده اند. موفقیتی که حاصلِ گذر از یک ورشستگی و تعدیل نیرو در سال ۸۸ است. فعالیتهای شرکت بیپ، در راستای تجارت الکترونیک با همکاری شرکتهای مخابراتی میباشد.
امروزه امیر وهوشی به عنوان یکی از چهرههای موفق، سخنرانِ بسیاری از نشستهای استارتاپی است.